کد خبر:3795
پ
price action
سطوح عرضه و تقاضا در پرایس اکشن

آموزش پرایس اکشن؛ سطوح عرضه و تقاضا چیست و چگونه با آن‌ها معامله کنیم؟

تفاوت عمده‌ی سطح با ناحیه ناشی از مساحتی است که هر یک در بر می‌گیرند، اما نحوه‌ی استفاده‌ی معامله‌گران از آنها مشابه است. با توجه به اینکه سطوح عرضه و تقاضا فضا یا مساحت کمتری را اشغال می‌کنند، نیاز به ریسک پذیری در آنها کمتر است. از طرفی دیگر، نواحی عرضه یا تقاضا فضای بیشتری را به خود اختصاص می دهد و طبعاً به روشهای مدیریت سرمایه متفاوتی نیاز دارند.

نواحی عرضه و تقاضا دیدگاه جالبی در مورد ساختار هر بازار مالی ارائه می دهند. اگرشما با نحوه‌ی معامله با نواحی حمایت و مقاومتی آشنایی دارید، شباهت بسیاری بین این نواحی با نواحی عرضه و تقاضا پیدا خواهید کرد. این نواحی در عین مشترک بودن در یک سری از خصوصیات، از نظر ساختاری کمی با یکدیگر تفاوت دارند. قوانین به خصوصی در این رابطه وجود دارد که باعث برتری نسبی مناطق عرضه و تقاضا بر حمایت‌ها و مقاومت‌ها می‌شود. در این مقاله قصد پرداختن به این قوانین، ویژگی‌های سطوح عرضه و تقاضا و نحوه‌ی ارتباط آنها با معاملات پرایس اکشن را داریم.

سطوح عرضه و تقاضا چیست؟

همانطور که گفتیم مفهوم سطوح عرضه و تقاضا بسیار نزدیک به سطوح حمایت و مقاومت است.

سطوح عرضه

ناحیه‌ای در نمودار است که توسط یکی از دو مورد زیر شناسایی می‌شود:

  1. کندل (شمع ژاپنی) صعودی قوی که به این سطح می‌رسد یا در مقابل کندل قوی نزولی که از این سطح اتفاق میافتد.
  2. خوشه‌ای از اجتماع چند کندل کوچک (منظور در اینجا شمع‌هایی با بدنه‌های کوچک است)

معمولاً بالاترین سطح به عنوان ناحیه‌ی عرضه در نظر گرفته می‌شود، در واقع سطوح عرضه، سطوح مقاومتی قوی در نمودار قیمت هستند که معامله‌گرانی که با سطوح عرضه و تقاضا معامله می‌کنند، در این سطوح موقعیت فروش یا Short می‌گیرند.

سطوح تقاضا

این ناحیه نقطه‌ی مقابل ناحیه‌ی عرضه است که همانند آن باید یکی از دو شرط زیر برای تایید مهیا باشد:

  1. کندل نزولی قوی که به این سطح می‌رسد یا در مقابل کندل قوی صعودی که از این سطح اتفاق می‌افتد.
  2. خوشه‌ای از اجتماع چند کندل کوچک (منظور در اینجا شمعهایی با بدنه‌های کوچک است)

سطح (Level) یا ناحیه (Zone)

تفاوت عمده‌ی سطح با ناحیه ناشی از مساحتی است که هر یک در بر می‌گیرند، اما نحوه‌ی استفاده‌ی معامله‌گران از آنها مشابه است. با توجه به اینکه سطوح عرضه و تقاضا فضا یا مساحت کمتری را اشغال می‌کنند، نیاز به ریسک پذیری در آنها کمتر است. از طرفی دیگر، نواحی عرضه یا تقاضا فضای بیشتری را به خود اختصاص می دهد و طبعاً به روشهای مدیریت سرمایه متفاوتی نیاز دارند.

تفاوت سطوح با نواحی عرضه و تقاضا
تفاوت سطوح با نواحی عرضه و تقاضا

تفاوتی دیگر روش ترسیم نواحی عرضه و تقاضا است، که بعدا و در ادامه‌ی این مقاله به آن خواهیم پرداخت. در عمل نواحی حمایت/مقاومت و عرضه/تقاضا از منشأ یکسانی هستند. حتی می‌توان اینگونه تفسیر کرد که نواحی عرضه و تقاضا را می‌شود به عنوان مناطق حمایت و مقاومت بزرگ با تمرکز عظیم خریداران و فروشندگان تصور کرد.

سطح و ناحیه‌ عرضه

ناحیه‌ی عرضه طبق تعریف منطقه‌ای متشکل از مقاومتی قوی است که مساحتی بزرگتر از سطح عرضه را در بر می گیرد. از طرفی دیگر سطح عرضه خطی نازک است که بالاترین نقطه در یک منطقه را نشان می‌دهد و تقریبا مشخصاتی مشابه با مقاومت دارد و همچنین معمولا پیدا کردن مکانی برای قرار دادن حد ضرر معاملات آسانتر است. در کل از آنجایی که نواحی عرضه محل اکثر شرکت کنندگان بزرگ بازار را بهتر نمایش می‌دهند، تأثیر بیشتری نسبت به سطوح عرضه دارند

یک سطح عرضه می‌تواند مقاومتی قوی بخصوص در نمودارهای هفتگی یا ماهانه باشد. در تایم فریم‌های کوچک‌تر از روزانه نیز معمولاً نواحی عرضه می‌توانند در صورت استفاده صحیح به کمک معامله‌گران بیایند.

سطح و ناحیه‌ تقاضا

مشابه سطح و ناحیه‌ی عرضه، نواحی تقاضا مساحت بزرگتری از سطوح تقاضا را در بر می‌گیرند. نواحی تقاضا مشابه نواحی عرضه، در بازه‌های زمانی کوچک‌تر از روزانه استفاده‌ی بهتری دارند. سطوح تقاضا نیز در نمودارهای هفتگی و ماهانه به راحتی قابل تشخیص هستند. سطح تقاضا خطی نازک است که از بالاترین نقطه در یک منطقه خاص گسترش می‌یابد. طبق تصویر بالا معمولاً سطح تقاضا در پایین یک الگوی برگشتی V شکل قرار دارد.

سطوح و نواحی تقاضا هردو معنای یکسانی دارند و به عنوان حمایتی قدرتمند محسوب می‌شوند. معامله‌گرانی که از سطوح عرضه و تقاضا استفاده می‌کنند، رویکردهای مختلفی برای معامله با این مدل معاملاتی دارند، اما در نهایت دید آن‌ها به ساختار بازار مشابه است. با تمرین متوجه خواهید شد که یافتن این نواحی در نمودار آسانتر از آنچه در ابتدا به نظر می رسد است و با استراتژی و سیستم معاملاتی مناسب تا نیمه‌ی راه را پیش رفته‌اید.

سطوح گرد شده در عرضه و تقاضا

به دلایل روانشناسی و تفکر مشابه بازیگران بازار، میزان عرضه و تقاضا در حوالی اعداد گرد شده یا به اصطلاح رُند به خوبی کار می‌کند. در واقع اعداد گرد ماندگاری بیشتری در ذهن دارد و تفکر اکثریت معامله‌گران به علت سادگی حول این اعداد می‌چرخد. برای مثال وقتی به فروشگاه می روید تا چیزی را خریداری کنید که ۲۴.۹۵ هزار تومان برای شما هزینه دارد، به طور ناخودآگاه به ۲۵ هزار تومان فکر می‌کنید. مغز ما تمایل دارد اعداد طولانی را ساده کرده و آنها را در قالب قابل فهم‌تری از اطلاعات کوتاه کند.

ما به طور طبیعی به اعشار اعداد فکر نمی کنیم، بنابراین هنگام خرید یا فروش بیشتر مستعد فکر کردن به اعداد رُند هستیم. این موضوع همچنین دلیل اصلی دلیل واکنش بهتر قیمت در حوالی این اعداد است. در واقع آنها به نوعی اعدادی جادویی نیستند، بلکه فقط سطوحی هستند که افراد بیشتری مایل به انجام سفارش خرید/فروش در آن‌ها هستند.

الگوهای مهم کندل استیک درعرضه و تقاضا

یک عنصر بسیار مهم معامله بر اساس عرضه و تقاضا، استفاده از نمودارهای کندل استیک یا شمعی در ارتباط با آن است که به طور خلاصه در این قسمت به آن می‌پردازیم. دو الگوی مهم کندلی که در ارتباط با مبحث عرضه و تقاضا استفاده می‌شوند، الگوی سنجاق (Pin Bar) و الگوی پوشاننده (Engulfing) است.

اکثر معامله‌گرانی که از عرضه و تقاضا در معاملات خود استفاده می‌کنند، به دنبال رد یا تایید این سطوح هستند. بنابراین ضروری است که بتوانید حداقل این دو الگوی کندلی را بشناسید. در زیر مثال‌هایی از هر دو مورد آورده شده است.

یکی دیگر از عناصر مهم در معامله بر اساس عرضه و تقاضا، اندازه‌ی کندل‌ها در نزدیکی این نواحی است. هر چقدر این سطوح قوی‌تر باشند، کندل‌هایی با بدنه‌ی بزرگتر مشاهده خواهید کرد. این موضوع نشانه‌ی محکمی است زیرا نشان می‌دهد فعالان بازار به این سطوح علاقه‌مند هستند

تایم فریم در عرضه و تقاضا

مفهوم بسیار مهم دیگر هنگام استفاده از عرضه و تقاضا، تایم فریم یا بازه های زمانی است. خبر خوب اینکه نواحی عرضه و تقاضا با درجه‌ی موفقیت یکسان و برابری در کلیه بازه‌های زمانی قابل استفاده هستند، بنابراین از تایم فریم‌های کوچکی مانند ۵ دقیقه تا تایم فریم ماهانه می‌توان آن‌ها را به کار گرفت.

اگرچه با توجه به انواع رویکردهای معاملاتی، هر معامله‌گری از تایم فریم مخصوص استفاده می‌کند (گاهی معامله‌گر از چند تایم فریم و گاهی فقط با یکی معامله می‌کند)، اما می‌توان گفت تایم فریم‌‌های ۴ ساعته و بالاتر مانند روزانه، هفتگی و ماهانه دید بهتری در اختیار معامله‌گر قرار می‌دهند و مناسب‌تر هستند.

در آخر انتخاب بازه‌ی زمانی معامله بر اساس عرضه و تقاضا کاملاً به معامله‌گر بستگی دارد اما دو تایم فریم‌ ۴ ساعته و روزانه بهترین ترکیب برای بررسی ورود به بازار و بهبود معاملات محسوب می‌شوند. تایم فریم های پایین‌تر از ۶۰ دقیقه به علت وجود پارازیت‌های قیمتی و سیگنال‌های کاذب ممکن است باعث به وجود آمدن اشکالاتی در تحلیل شوند.

نحوه‌ی یافتن نواحی عرضه و تقاضا

بهترین روش برای پیدا کردن مناطق عرضه و تقاضا، نگاه کردن به نمودار کندل استیک است. در زیر ترتیب این فرآیند را مشاهده می‌کنید:

  1. به نمودار نگاه کنید و سعی کنید کندلهایی متوالی با بدنه‌های بزرگ را پیدا کنید. این موضوع که حرکات قیمت قوی باشد، حائز اهمیت است.
  2. منشأ (Base) حرکات سریع و قوی قیمت را تعیین کنید.
  3. معمولاً قبل از حرکات بزرگ قیمت حرکاتی کوچک و عرضی در قیمت وجود دارد که همان نواحی عرضه و تقاضا هستند.

پرایس اکشن و سطوح عرضه و تقاضا

استفاده از سطوح عرضه و تقاضا در پرایس اکشن می‌تواند دید بسیار خوبی نسبت به حرکت بعدی قیمت در اختیار تریدر قرار دهد.

پرایس اکشن در سطوح عرضه

پرایس اکشن در هنگام معامله با سطوح عرضه و تقاضا نقش اصلی را ایفا می‌کند. در حقیقت پرایس اکشن و سطوح عرضه و تقاضا مکمل همدیگر هستند، بنابراین می‌توان گفت بهترین روش برای تایید سطوح/ نواحی عرضه و تقاضا بررسی مجدد آن با روش تحلیل پرایس اکشن است.

در اصل آنچه که معامله‌گران در عرضه و تقاضا به دنبال آن هستند، چگونگی واکنش قیمت به این سطوح و همچنین دریافت تاییدیه با اصول پرایس اکشن است. الگوهای کندلی ابزارهای ارزشمندی برای تأیید سطوح مهم عرضه و تقاضا هستند که معامله‌گر را از استفاده از هرگونه اندیکاتور بی‌نیاز می‌سازند. سه الگوی کندلی که در تصویر بالا وجود دارد، برخی از مهمترین الگوهایی هستند که معامله‌گران علاقه‌مند به تشکیل آن‌ها در اطراف مناطق عرضه هستند.

پرایس اکشن در سطوح تقاضا

مشابه سطح عرضه، سطح تقاضا سطحی است که معامله‌گران عرضه و تقاضا به دنبال تأیید پرایس اکشنی از این سطوح برای انجام معامله هستند. 

تنظیم نقاط ورود، حد ضرر و حد سود

بدیهی است که معامله‌گران مختلف قوانین متفاوتی برای معاملات خود در نظر خواهند گرفت، اما آنچه در اینجا باید به آن توجه شود این است که همیشه هدف معامله باید برای حد سودهایی بالاتر از حد زیان در نظر گرفته شود. نقطه‌ی ورود به معامله معمولاً در میانه‌ی منطقه‌ی عرضه یا تقاضا است. نسبت سود به زیان (Risk/Reward) نیز در عمل به معنای این است که شما در مقابل چند درصد سود حاضر به ریسک چند درصد از سرمایه خود هستید.

مبحث مدیریت ریسک و در کل مدیریت سرمایه به معنای بقای سرمایه و به حداقل رساندن خطر از دست دادن سرمایه است که تعیین می‌کند با توجه به هدف و شخصیت هر فرد، معامله‌گر بهترین سودآوری از سرمایه خود را داشته باشد.

مانند هر روش تحلیلی دیگر، عرضه و تقاضا نیز معایب خود را دارد. به علت ماهیت همیشه در حال تغییر بازارهای مالی هیچ استراتژی یا ابزار بی نقصی برای معامله وجود ندارد. آنچه که در طول مسیر تغییر می‌کند، نگرش تریدر به معامله است. مواردی که نیاز است معامله گران مبتدی به آن توجه بیشتری کنند، به شرح زیر است :

  • آموزش مناسب برای معامله در بازارهای مالی
  • تمرین معامله و ترید کردن (ترجیحاً ابتدا باز کردن یک حساب Demo)
  • حفظ نظم در معاملات
  • در روزهای خوب و بد به قوانین خود پایبند باشید
  • باز نگه داشتن ذهن به آموزشها و روشهای جدید
منبع
ارزدیجیتال
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید